نهم آبان ماه:دعوای خوهر و برادر
وجود این خانم وکیل در خانواده سبب شده بود پرونده ای با ده عدد شکوائیه جلوی من قرار بگیرد.از هرجایش که وارد میشدم خارج شدنی در کار نبود.کلانتری هم تا دلتان بخواهد از هر دری سخنی درونش نوشته بود.این از آن ان از این خواهر از برادر مادر از پسر عروس از مادر شوهر خلاصه هرکسی یک شکوائیه نوشته بود.بعضی ها چند شکوائیه داشتند.فکر می کردند هرچه بیشتر شکوائیه بنویسند بهتر رای می گیرند.
خلاصه گام اول را در راستای صلح و اشتی برداشتم.همین که حرف از آشتی زدم شروع کردند با هم حرف زدن.به هر زحمتی بود آرامشان کردم.دیدم صلح و سازش جواب نمیدهد.صدای زن ها خیلی روی اعصاب بود.زن ها ناراحت نشوند ولی صدای زیر بعضی زن ها وقتی به حالت جیغ در می اید خیلی روی اعصاب است.سعی کنید همیشه آرام حرف بزنید و هیچچ وقت با تن صدای جیغ حرف نزدنید.
فریاد های ساکت و حرف نزنید من مثمر ثمر واقع نشد.تصمیم گرفتم به ترتیب شکوائیه ها صدا بزنم و یکی یکی بازجویی کنم.ولی باز راهروی دادگاه را روی سرشان گذاشته بودند.تهدید کردم که صدایتان در بیاید بازداشت می شوید. گفتم دوسه تا را هم دستبند زدند تا ببینند در تصمیم خودم مصمم هستم. واین گونه کمی ساکت شدند و راهرو دادگاه ساکت شد.
حالا قضیه چه بود؟یکی از برادر ها که خانه نداشته تا وقتی خانه اش اماده بشود قرار بر این بوده که در خانه پدر ساکن شود ولی مسکن مهر به تعهدات عمل نکرده و سکونت او در منزل پدر کمی به درازا کشیده بود.و بقیه خواهر ها و برادر ها ناراضی از ماجرا.خلاصه یک روز همه جمع می شوند و تصمیمی می گیرند بروند و برادر و عروسشان را بیرون کنند.استخاره هم میگیرند!! وبد می آید ولی گوش نمی دهند.یکی نبود بگوید شما که نمی خواستید به استخاره گوش بدهدید چرا گرفتید.
القصه رفتند به منزل برادر همان و درگیری وشکست اثاث البیت و فحش و فحش کشی و کتک کاری های زنانه که معمولا چون همراه با کشیدن مو است اثری در گواهی پزشکی قانونی به جا نمیگذارد همان.
عروس وقتی میبیند شویش در حال کتک خوردن است چاقویی از اشپزخانه برمی دارد و تهدید می کند یا بروید بیرون یا همه را میزنم و همین باعث شده بود امروز خواهر وکیل مانور بدهد که اقای قاضی سلاح سرد کشیده و قدرت نمایی با چاقو کرده.
بگذریم و نهایتا عروس زرنگ اقرار به قدرت نمایی و توهین و ... نکرد و خواهر شوهر های پر حرف پرحرفیشان کار دستشان داد و اقرار کردند که ما فحش دادیم چون او فحش داد.ما شیشه شکاندیدم چون بلند نمیشد و ... و منتهی شد به برائت عروس و تفهیم اتهام خواهر شوهر ها.
خروج از دادگاه برابر بود با سر و صدای جدید.این بار ولی به این علت که ما را دست بند نزنید.او قدرت نمایی با چاقو کرده چرا ما دست بند و خوشحالی لا ینصف عروس خانواده که دستت درد نکند اقای قاضی. الحق که جای حضرت علی (ع)نشسته ای!!!
در این گیر و داد یک معتاد راکه مامور کلانتری اورده بود که پروده اش به من ارجاع شده و گفتم بنشیند تا کارم که تمام شد تفهیم اتهامش کنم.اگر این مرد معتاد نبود از فرط خستگی سکته می کردم.چون معتاد در بین رسیدگی من خوابش برد و در خواب حرف میزد و همین دیدن او باعث انبساط خاطر من میشد.آخر جلسه از او پرسیدم نظرت چه بود.اظهار نظر قضایی کرد که خواهر ها مقصر بودند.البته خیلی ناراحت شدم که با این همه درس خواندن همان تصمیم را گرفتم که مرد معتاد هم به ان رسیده بود!!!